22) آنچه زداینده محبت است 3 (دشمنى دوست و دوستى دشمن)
6- دشمنى دوست و دوستى دشمن
از جمله چیزهایى که تحمل آن بسیار دشوار و وقوع آن براى انسان مشقت بار مى باشدآن است که مشاهده کند دوست او با دشمنش همگام است و وى را دیدار و با او دوستى و برادرى مى ورزد, این امر در انسان ایجاد درد و اندوه مى کند, و گاهى این درد و اندوه به نفرت و دشمنى تبدیل , و پس از آن بـه قـطـع رشـتـه دوسـتى و کناره گیرى از هم منجرمى گردد, و سرانجام به برخوردها و درگـیـریـهـایـى مى رسد که عواقب آنهاپسندیده نیست ,چه دوستى با دشمن عواطف دوست را جریحه دار مى کند و دلش را به درد مى آورد و به دوستى و برادرى آسیب مى رساند. هـمچنین اگر مشاهده کنى کسى با دوست وفادار و عزیز تو دشمنى مى کند و یا حیله ومکرى را نسبت به او در ضمیر خود مى پروراند بى شک تو رنجیده و بیگانه وار با اوروبرو مى شوى و دلت را دربـاره او پـر از خـشم مى یابى , زیرا کسى که نسبت به دوست توبدى کند مانند آن است که به تو بدى کرده , و آن که با او دشمنى کند چنان است که با تودشمنى ورزیده است , چه تو و او در درک و احـساس یک روح هستید هر چند کالبدتان اختلاف دارد . از این رو بر همه دوستان لازم است که هـر یـک از آنـها دوست دوست خودرا دوست بدارد و با او دشمنى نکند, همچنین دشمن دوست خـود را دشـمـن خـویـش بشمارد و با او دوستى نکند . ائمه اهل بیت (ع ) از این امر که در زندگى دوستان داراى اهمیت بسیار است غفلت نورزیده بلکه نسبت به آن هشدار داده اند تا مردم در امور خودروشن و آگاه شوند و در زندگى خویش داراى بصیرت و بینایى باشند. امیرمؤمنان (ص ) به فرزندش امام حسن (ع ) فرموده است : دشمن دوستت را به دوستى مگیر که با دوستت دشمنى مى کنى . نـیـز: هـرگـاه بـه دوست خود وثوق و اطمینان دارى مال و توان خود را در راه او صرف کن وبا دوست او دوست و با دشمنش دشمن باش .
نـیز: دوستان و دشمنان تو هر کدام سه دسته اند, دوستانت عبارتند از: دوست و دوست دوست , و دشمن دشمن , اما دشمنانت عبارتند از: دشمن , و دشمن دوست , و دوست دشمن
یکى از شاعران این معنا را گرفته و گفته است :
صدیق عدوى داخل فى عداوتى ----- و انى لمن ود الصدیق ودود
دیگرى گفته است :
تود عدوى ثم تزعم اننى ----- صدیقک ان الراى عنک لعازب
7- شماتت (سرکوفت زدن ) به دوست
از سـتـمـهاى بزرگ است که تو کسى را که به دوستش شماتت و در رنج او شادى مى کنددوست بـنـامى بلکه او دشمنى است که لباس دوست را به تن کرده است .
و این براى انسان از دشمنى که متظاهر به دشمنى است بسیار زیانبارتر است , چه انسان مى تواند ازدشمن خود دورى گزیند و از او بـگـریزد تا از آزار او مصون بماند لیکن دشوار است که انسان بتواند از این دشمن پنهان شده در لـبـاس دوست احتراز کند و خود را از شر اومحفوظ بدارد, زیرا وى , مانند دوستان در کنار او قرار مـى گیرد و همچون اخلاصمندان وفادار با او معاشرت مى کند اما در درون خود مکر و خشمى را نسبت به او پنهان کرده که اگر وى بر آن آگاه شود بى درنگ به او پشت مى کند و از او مى گریزد و سراسر وجود او پراز ترس و بیم مى شود .
به همین مناسبت شاعر گفته است :
و من نکد الدنیا على الحر ان یرى ----- عدوا له ما من صداقته بد
بـراسـتى دوست هرگز دوست نمى شود جز آنگاه که هر چه را براى خود مى خواهد براى دوستش بخواهد و در دل خود هرگز نیت بدى نسبت به او نداشته باشد و گرنه از مرزدوستى بیرون رفته بلکه وى دشمنى پلید است .
امـام باقر(ع ) فرموده است : بر شما باد به تقواى الهى مبادا کسى از شما نسبت به برادردینى خود چـیـزى را در دل پنهان کند که آن را براى خود دوست نمى دارد چه هر بنده اى که چیزى درباره برادر دینى خود در دل پنهان کند که آن را براى خود نمى پسندد خداوندهمان را سببى براى بروز نفاق در قلب او قرار مى دهد.
مـعـنـاى شـمـاتـت این است که انسان از بلا و مصیبتى که بر دوستش وارد شده است شادمانى یا وانـمـود کند که دوستش به سبب عمل و کردار بدش سزاوار چنین رویدادى است در این صورت هنگامى که دوستش بر این شماتت او آگاه شود گمان مى کنى چه برداشتى از آن خواهد کرد؟ آیا بر دوستى و اخلاص خود باقى خواهد ماند؟ هرگز و هرگز.. . بلکه دلش از خشم وکینه او لبریز خـواهـد شـد از ایـن رو ائمـه اهل بیت (ع ) ما را از داشتن این خوى زشت پرهیزداده و به ما دستور داده اند که داراى قلب سلیم باشیم . امـام صـادق (ع ) فـرموده است : سه چیز مایه جلب دوستى است : انصاف در معاشرت ,مواسات در سختى , و داشتن قلب سلیم .
نـیـز: بـه بـرادر دیـنـى خـود شـمـاتـت مـکـن کـه خـدا او را مـى آمـرزد و شـمـاتـت را بـر تو واردمى کند.
نـیـز: کـسى که برادر دینى خود را به سبب مصیبتى که بر او وارد شده شماتت کند از دنیابیرون نمى رود تا آنگاه که عذاب شود.
8- آزار رسانیدن به دوست
بسیارى از مردم به خود اجازه مى دهند که دوستانشان را به دست یا به زبان بیازارند ومى پندارند کـه کـار خوبى انجام مى دهند . گاهى دیده مى شود که شخصى سخت ترین واژه ها و گزیده ترین آنها را متوجه دوست خود مى کند و به او مى نگرد که چگونه ازسخنان او به خود مى پیچد و او هیچ اعتنایى به حال او ندارد بلکه این کار را مایه تفریح وخوشحالى خود قرار داده است . دیـگـرى رامى بینى که گاهى دوستش را با ضرباتى دردناک مى زند و هنگامى که دوستش اظهار ناراحتى مى کند از او پوزش مى طلبد به این که شوخى و مزاح مى کند.
کسان دیگرى دیده مى شوند که گاهى از دوستشان بدون آگاهى او چیزى را برمى دارند ووى را رها مى کنند که براى یافتن آن همه جا را جستجو کند, و این جا و آن جا را بکاود درحالى که آن چیز مـمـکـن اسـت گـرانـقیمت و یا نزد او امانت باشد و در نتیجه فقدان آن بشدت دچار اضطراب و آزردگـى شـود, و بـراى یـافـتن آن تلاش و وقت وسیعى را صرف کند . و در همین حال دوستان سـخت دل و بدرفتار او به وى مى نگرند و به او مى خندند تاآنگاه که خوشمزگى و خوشحالى خود را به پایان برسانند, در این هنگام گمشده اش را به او مى دهند واو آن را مى گیرد درحالى که او با انـدوه فـراوان ازایـن که گرفتار این گونه دوستان شده است دلش دچار سوزش است , و هرگاه نـاخـشـنـودى و رنـجـیدگى خود را به آنها اظهار کند پاسخ خواهند داد که ما با تو قصد شوخى داشته ایم و جز خیر و خوبى تورا نمى خواهیم .
براستى در این روزگار و در جامعه ما این قبیل دوستان فراوانند و در میان آنها دارندگان انصاف بسیار اندکند,
چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : اندکى ازدوستان داراى انصافند. به همین سبب است که در میان مردم اثرى از برادرى صحیح و دوستى صادقانه نمى یابیم زیرا مردم از حقیقت اسلام و تعالیم آن دور و بیگانه اند.
اینک قرآن که قانون اساسى اسلام است فریاد مى زند: ولاتعتدوا ان اللّه لایحب المعتدین
پـیـامـبـر اکـرم (ص ) تـصـریـح مـى کـنـد کـه : مـسلمان کسى است که مردم از دست و زبان او ایمن باشند.
امیرمؤمنان على (ع ) دوستى را مشروط به خالى بودن آن از اذیت و آزار دانسته و فرموده است : به دوستى کسى که از آزار او ایمن هستى راغب باش . بـراى آن که دوستان دچار این گونه نتایج بد و عواقب وخیم دوستى نشوند پیامبر خدا(ص )و ائمه اهـل بـیت (ع ) ما را از آزار و تعدى به دوست نهى فرموده و آن را تجاوز به حقوق دوستى و از میان بردن حرمت آن به شمار آورده اند. پـیـامـبر خدا(ص ) فرموده است : براى مسلمان روا نیست که به برادر دینى خود نگاهى اندازد که موجب آزار او شود. نیز: هرکس از برادر (دینى ) خود چیزى نقل کند و منظورش از میان بردن عدالت ومروت او باشد و از او عـیـبـجـویى کند خداوند به کیفر گناهش او را هلاک خواهد کرد تاآنگاه که از عهده آنچه گفته است برآید و هرگز نخواهد توانست از عهده آن برآید.
امـیـرمـؤمنان (ع ) فرموده است : هرکس براى برادر (دینى ) خود چاهى کند خودش در آن خواهد افتاد.
نـیـز: در کـمـال آدمـى تـو را همین بس که آنچه را بدان ستوده نمى شود ترک کند . تا آن جاکه مـى فـرمـاید:
و از حسن مصاحبت اوست که زحمت آزارش را از دوستش بردارد, و ازدوستى وى کثرت موافقت و سازگارى اوست .
امـام صادق (ع ) فرموده است : براى برادر (دینى ) خویش چاه مکن تا در آن بیفتى زیراهمان گونه که مى دهى داده مى شوى. نیز: هرگاه انسان به برادر (دینى ) خود اف بگوید پیوند ولایت آنها منقطع مى شود, وهرگاه به او بـگـویـد: تـو دشمن منى یکى از آن دو کافر مى شودو و هرگاه او رامتهم کندایمان در دل او مانند نمک در آب حل مى گردد. نیز: هرکس برادر (دینى ) خود رابا سرزنش دیدار کند خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش خواهد کرد.
اسـلام به سبب کثرت اهتمام خود به این که دوستان به یکدیگر بدى و آزار نرسانند کسى را که به برادر دینى , خود آزار رساند در دوستى دروغگو شمرده و کسى را که با دروغ خود به برادر (دینى ) خویش سود رساند راستگو دانسته است و همین دلیل تو را بس است . امـام صـادق (ع ) فـرمـوده اسـت : انسانى که به دوستش راست مى گوید لیکن دوستش ازسخن راسـت او دچار زیان و مشقت مى شود در نزد خداوند دروغگو به شمار مى آید,همچنین انسانى که بـه دوسـتـش دروغ مـى گوید و مى خواهد به او منفعتى برساند در نزدخداوند راستگو به حساب مى آید. نـیز سختگیرى در احقاق تمام حق خود ازبرادر دینى خویش آزار رسانیدن و بدى کردن به اوست ,
چـنـان کـه امـام صـادق (ع ) بـه یکى از اصحابش فرموده است : چرا برادر (دینى )تو از تو شکایت مـى کند؟
عرض کرد: از این که حق خود را به تمامى از او بگیرم از من شکایت مى کند . امام (ع ) در حالى که خشمگین بود نشست و سپس فرمود: گویا تصورمى کنى هرگاه حق خود را به تمامى از او بـگـیـرى به او بدى نکرده اى ؟
به من خبر ده آنچه را خداوند درباره گروهى نقل مى کند که از بـدى حـسـاب در روز قیامت مى ترسند آیا ازاین حیث مى ترسند که خداوند به آنان ستم کند؟ نه هـرگـز لـیکن از آن مى ترسند که خداوند در حساب سختگیرى و موشکافى کند, و خداوند آن را سـوءالـحـسـاب نـامـیـده اسـت .
بـنـابراین هر کس در حساب تعمق و سختگیرى کند بدى کرده است . آرى ائمـه اهـل بـیت (ع ) دستور مى دهند که زندگى دوستان بر پایه انصاف و احسان و ترحم قرار داده شود و هیچ کس به دیگرى بدى نکند و به یکدیگر حسد نورزند. امـام صـادق (ع ) فرموده است : دوستى به سه چیز نیاز دارد اگر آنها به کار گرفته شونددوستى بـرقـرار خـواهـد بـود و گـرنـه مـنـجر به جدایى و دشمنى خواهد شد: انصاف , ترحم ,و نداشتن حسد.
نیز: سه چیز دوستى را جلب مى کند: انصاف در معاشرت , مواسات و همیارى درسختیها و داشتن قلب سلیم .
9- خودپسندى
خـودپـسندى صفت نفرت انگیزى است که هر انسانى آن را زشت مى شمارد لیکن انسانهایى که از ایـن خـوى تهى باشند اندکند . در تعریف آن گفته اند انسان خودپسندپیوسته براى وجود خودش کـوشـش واهتمام دارد نه دیگران و درباره مصالح جز خودش نمى اندیشد .
عالیترین چیزى که در زندگى مورد نظر اوست وجود خود و بلندترین آرزوى وى در دنیا حفظ مصالح خویش است .
اسلام با این خوى زشت نبردى آشتى ناپذیر دارد, چه این آیین آسمانى مبادى عالى وتعلیمات الهى خـود را بـر پـایـه مصالح عامه و منافع متبادل میان مردم قرار داده و بنیان خودرا براساس قاعده بـزرگـى که پیامبر اکرم (ص ) آن را بیان داشته متمرکز ساخته که فرموده است : هیچ یک از شما ایـمـان نـمـى آورد مـگـر آنگاه که آنچه را براى خودش دوست مى دارد براى براد مؤمنش دوست بدارد. همنشینى با انسان خودخواه قابل تحمل نیست و معاشرت با او گوارا نمى باشد, چه اوآن گونه که درباره خود فکر مى کند نسبت به دوست خود نمى اندیشد و آنچه را براى خود دوست مى دارد براى او نـمـى خـواهـد, و آنچه را براى خودش ناپسند مى داند براى اوناپسند نمى شمارد . آنچه شایسته ایـن گـونه انسانهاست بریدن و دورى گرفتن از آنهاست . از این رو پیامبر خدا(ص ) فرموده است : در مـصـاحـبـت آن کـس سـودى نـیـسـت کـه بـراى تـونـمـى خـواهـد آنـچه را براى خودش مى خواهد. ائمـه اهـل بیت (ع ) دوستان را به منزله روح واحد مى شمرده اند که هر کدام از آنان به همان گونه که در راه مصالح خود مى کوشد در راه مصلحت دوستان تلاش مى کند و همان طورکه براى حفظ مـنـافـع خود حرص مى ورزد در حفظ منافع دوست خویش حریص است بلکه علاوه بر این دستور داده انـد کـه انـسان برادر دینى خود را بر خودش ترجیح دهد ومنافع او را بر مصالح خویش مقدم بـدارد تـا مـیـان دوستان همدلى و همفکرى و هماهنگى روحى پدید آید . و این معانى بلند ضمن بحثهاى گذشته بخوبى روشن شده و شایدبرجسته ترین چیزى که این همدلى و نزدیکى را میان دوسـتـان مـجـسم مى سازد همان است . که امام زین العابدین (ع ) ما را بدان فراخوانده است در آن هنگام که به مردى فرمود: آیا کسى از شما دستش را در جیب یا کیسه برادر (دینى ) خود مى کند و بـى اجـازه او آنـچـه را مـى خـواهـد از آن بـرمـى دارد؟ عـرض کـرد: نـه , فـرمـود: شما برادر نیستید. از امام صادق (ع ) پرسیدند: کمترین حق مؤمن بر برادر (مؤمن ) او چیست ؟ فرمود: این که چیزى را که برادر مؤمنش از او بدان محتاجتر است براى خود برنگزیند. از داسـتـانـهاى لطیفى که نقل شده این است که اباسلیمان دارانى گفته است : در عراق دوستى داشـتـم کـه در سـخـتیها نزد او مى رفتم و به او مى گفتم : از دارایى خود چیزى به من بده , و او کـیـسـه اش را به سوى من مى انداخت و من آنچه را مى خواستم از آن برمى داشتم . یک روز نزد او رفـتـم و گفتم : به چیزى نیازمندم , گفت : چه مقدارمى خواهى ؟ پس از آن شیرینى برادرى او از دلم بیرون رفت .
10- فراموش کردن دوست
شـاید از بزرگترین جفاها و بدرفتاریها نسبت به دوست آن است که او را به هنگامى که غایب شود فـرامـوش کـنـى , زیـرا فـراموشى تو نشانه عدم استحکام پیوند میان تو و اوست ,چه اگر دوستى مـستحکم و برادرى راسخ و استوار و محبت پابرجا بود مى باید صورت دوست در هر جا که باشى و به هر سو روآورى در پیش روى تو مجسم و نصب العین توباشد, نه تو او را فراموش کنى و نه او تو را از یاد برد هر چند زمانه میان شما جدایى انداخته و یکى از شما را از دیگرى دور کرده باشد. از ایـن رو حکیمان فراموش کردن دوست را جفاى به او شمرده اند, و جفا بزرگترین ویران کننده بـنـاى دوسـتى و مهمترین عامل جدایى افکن میان دوستان است . از این رو ائمه اهل بیت (ع ) به ما دستور داده اند به این که دوست پیوسته جویاى حال دوست خود باشدو او را فراموش نکند.
امـام صادق (ع ) فرموده است : سزاوارترین دوست تو که باید او را به یاد داشته باشى کسى است که تو را فراموش نمى کند و شایسته ترین کس براى آن که به او توجه کنى کسى است که سودش براى تـو و زیـانـش متوجه دشمن توست , و سزاوارترین کس به این که دربرابر او شکیبایى ورزى کسى است که نسبت به وى چاره اى جز کنار آمدن با او ندارى . تـرک رسـیـدگـى بـه حال دوست به سبب دورى از او موجب قطع پیوند برادرى است ,
چنان که امیرمؤمنان (ع ) فرموده است : ترک رسیدگى به احوال دوست انگیزه بریدن ازاوست .
از آن حـضرت درباره مروت و جوانمردى پرسیدند فرمود عبارت است از اطعام طعام ,رسیدگى به حال دوستان و خوددارى از آزار رسانیدن به همسایگان .
****
23) آنچه زداینده محبت است 4 (طبقه بندى دوستان)
11- طبقه بندى دوستان
مـردم از حـیـث آغـاز و پایان با همدیگر برابر و همچون دندانه هاى شانه اند همه از آدم (ع ) وآدم از خـاک آفـریـده شده است . لیکن از نظر مواهب و ویژگیها و ملکات درجات و طبقات آنها مختلف است .
دسته اى از عالمان و حکیمان و پرهیزگارانند که بالاترین طبقاتند. دسته دیگر نادانان و فاسقان و اشرارند که در پایین ترین طبقات جاى دارند. میان این دو طبقه درجات متعدد و مراتب بسیارى است . قـرآن کـریـم بر این تفاوت و اختلاف تصریح فرموده است : یرفع اللّه الذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات نیز: انظر کیف فضلنا بعضهم على بعض وللاخرة اکبر درجات واکبر تفضیلا نیز: ام نجعل المتقین کالفجار نیز: هل یستوى الذین یعلمون والذین لایعلمون نیز: افمن کان مؤمنا کمن کان فاسقا لایستوون . اکنون درباره آنچه در برابر دوستان بر انسان واجب است گمان تو چیست ؟ آیـا بـه طور برابر با آنها رفتار کند یا اختلاف را در نظر گیرد . اگر به طور برابر رفتار کندبى شک حق بلندپایه را انکار کرده یا به فرومایه چیزى را که استحقاق ندارد بخشیده است . و اگراختلاف را در نظر گیرد کینه هایى بر ضد خود در دل یاران و دوستانش برانگیخته است . بنابراین براى اصلاح این امر راه حل صحیح و راى درست چیست ؟ بـى شـک راى درسـت آن اسـت کـه میان دوستان از حیث محبت قلبى تفاوت قایل شود, چه این تفاوت برحسب صفات محبوب و ویژگیها و خصایص او امرى اجتناب ناپذیر است همچنین از حیث ارزش و بزرگوارى و احترام شخصى باید اختلاف میان آنها را در نظرگرفت و هر کدام را در حد استحقاقى که دارد مورد اکرام و احترام قرار داد. آرى اگـر دوسـتـان همه در یک جا گرد هم آمده باشند شایسته است در حفظ مظاهردوستى و روکـردن و خـوشامدگویى به آنها و سخن گفتن با آنان و شنیدن گفتارشان و امثال اینها که از لوازم دوستى و حقوق برادرى است میان آنها تساوى را برقرار کرد . اما اگر باهر یک از دوستان به طور جداگانه دیدار کند باید آنچه را در خور است بى کم و کاست رعایت و حق او را ادا کند. امام صادق (ع ) در این حدیث به همین نکته دقیق اشاره کرده و فرموده است : هرگاه افرادحاضر سـه تن از مؤمنان باشند دو نفر از آنها به سخنگویى بیخ گوشى نپردازند چه این امردوست آن دو را غمگین مى سازد. نیز فرموده است : پیامبر خدا (ص ) نگاههاى خود را میان اصحابش تقسیم مى فرمود, وبه این و آن به تساوى نظر مى کرد. امـام مـوسـى بن جعفر(ع ) فرموده است : هر گاه سه نفر در خانه اى باشند دو نفر از آنهابتنهایى سخن بیخ گوشى نگویند چه این امر رفیق آنها را غمگین مى کند. وصیت امیرمؤمنان (ع ) به فرزندش امام حسن (ع )درباره معاشرت با دوستان سـزاوار اسـت مـا این را به بخشى از وصیت جاوید امیرمؤمنان (ع ) به فرزندش امام حسن (ع ) پایان دهـیـم .
بـه خدا سوگند که آن بزرگترین دستور اجتماعى و برترین قانون اخلاقى است که همه مـبـانـى عـالیترین نمونه دوستى را در برگرفته و براى برقرارى برادرى و دوستى صادقانه راهى روشـن ترسیم کرده به طورى که هر کس خواهان زندگى اجتماعى سعادتمندانه است از تدبر در معانى و عمل به محتواى آن بى نیاز نیست .
فـرمـوده اسـت : خود را وادار کن بر پیوستن به دوست خویش به هنگام جدایى او, و برمهربانى و دوسـتـى بـه هنگام روى گردانیدن او, و بر بخشش در وقت بخل ورزى او, و برنزدیکى به هنگام دورى جـسـتـن او, و بـر نرمى هنگام درشتى کردن او, و بر عذر در وقت بدکردارى او تا آن جا که گویا تو او را بنده اى و او را بر تو نعمتى است .
و زنهار از این که این روش را در غیر جاى خود به کار برى یا نسبت به کسى که شایستگى آن را ندارد به جا آورى .
دشمن دوستت را به دوستى مگیر تا به دوسـت خـود دشـمـنى کرده باشى . خدعه و فریب به کار مبر که این خوى فرومایگان است . براى دوسـتت پند را خالص وبى آلایش کن خواه (اندرز تو نزد او) نیکو باشد یا زشت .
و در همه احوال به او کـمـک کـن . و بـا او بـاش در هـر جـا کـه باشد . خواهان مجازات دوست خود مباش هر چند بر دهـنت خاک بپاشد . به دشمنت احسان و نیکى کن که آن شیرین تر از پیروزى است . خشم راکم کم فرو ده چه من آشامیدنى شیرینتر و گواراتر از آن در پایان ندیدم . با شک از دوستت مبر و پیوندت را با او بى آن که خشنودى او را بخواهى قطع مکن . در برابر کسى که با تودرشتى مى کند نرم باش چـه زود بـاشد که با تو از در نرمى درآید . چقدر زشت است بریدن پس از پیوند, و جفا و بدرفتارى پس از رفاقت و برادرى , و دشمنى پس از دوستى ,و خیانت نسبت به کسى که تو را امین دانسته , و عـمـل بـر خلاف گمان کسى که به توامیدوار بوده است , و خیانت به کسى که به تو اعتماد کرده اسـت .
و اگر خواستى ازدوست خود ببرى جاى مقدارى از دوستیت را باقى گذار که اگر روزى مـایـل شـود بـدان بازگردد و کسى که به تو گمان نیکى دارد گمان نیک او را تحقق ده . و حق دوسـت خود رابه اطمینان دوستى میان تو و او تباه مکن زیرا آن که حقش را تباه کرده اى دوست تونیست . و نباید خانواده ات به سبب تو بدبخت ترین مردم باشند, و به کسى که از تو دورى مى جوید رغـبـت مـکـن , و از آن کـه به تو رغبت دارد در صورت امکان معاشرت از اودورى مجوى , و نباید دوسـتـت بـر بـریـدن از تـو و بـدى کـردن به تو و بخل ورزیدن نسبت به تو و کوتاهى در فضل و بخششش از تو تواناتر باشد به این که به او بپیوندى و به وى احسان کنى و درباره او بذل و بخشش روا دارى . نـبـایـد ستم ستمکار بر تو گران آید چه او به زیان خود و سود تو مى کوشد و پاداش کسى که تو را خشنود مى کند بدى کردن به او نیست . در این جا زمام قلم را مى کشیم چه گمان مى کنیم ما خواننده عزیز را به گنجینه علمى وثروت اخـلاقـى بـى مـانندى آگاه کرده ایم که پیش از این در لابه لاى کتابها پراکنده و بر روى صفحات کـتـب دسـتـخوش تباهى بوده است . این سرمایه بزرگ یکى از آثار خیر خاندان پاک پیامبر(ص ) و احـسـان آنها بر امت اسلامى بلکه همه جوامع بشرى است , و چقدر آثارخیر آنها زیاد و احسان آنها بسیار و حق آنها بزرگ است , اما بیشتر مردم ناسپاسند, و اگربه حق آنها ایمان آورند و از مخالفت بـا آنـان بپرهیزند خداوند ابواب برکات خود را ازآسمان و زمین به روى آنها خواهد گشود, لیکن آنها را تکذیب کردند و خداوند آنها را به کیفر اعمالشان مجازات کرد. و آخر دعوانا ان الحمد للّه رب العالمین
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.